اما پس از اينكه مسلمان شد مورد بى‏مهرى پدر و مادر قرار گرفت تا آنجا كه او را از خانه خود بيرون كردند و چون مسلمانان به حبشه‏ هجرت كردند با آنان به حبشه رفت،و با گروهى كه پس از چندى به مكه بازگشتند به مكه آمد،و چون رسول خدا(ص)و بنى هاشم در شعب ابى طالب محصور گشتند مصعب نيز با آنها بود و همه آن دشواريها و گرسنگيها و رنجها را در طول آن چندسال تحمل كرده و به چشم مشاهده كرده بود.

آرى رسول خدا(ص) مصعب بن عمير را براى رفتن به شهريثرب انتخاب كرده،و خود همين انتخاب ميتواند معرف ‏شخصيت والاى مصعب بن عمير باشد،و جريانات بعد نيزشايستگى و لياقت او را در اين انتخاب ثابت كرد!

مصعب بن عمير به همراه اسعد و همراهان به مدينه آمد و چندروزى از ورود او به شهر يثرب نگذشته بود كه گروهى از جوانان‏ خزرج به اسلام گرويدند و كمتر خانه‏اى بود كه چون افرا د آن‏ خانه گرد هم جمع مى‏شدند سخن از دين اسلام و رسول خدا(ص) به ميان نيايد.

اسعد بن زراره هر روزه مصعب را با خود بر مى‏داشت و به‏ هر كجا انجمنى از خزرجيان مي ديد او را مى‏برد و آنها را به اسلام‏دعوت مى‏نمود تا روزى به فكر قبيله اوس افتاد و به مصعب گفت:

دائى من‏«سعد بن معاذ»از رؤساى قبيله اوس  و مردى ‏خردمند و بزرگوار است و در ميان تيره‏«عمرو بن عوف‏»نفوذ و سيادتى دارد و اگر بتوانيم او را بدين اسلام وارد كنيم كار ما تمام و كامل خواهد شد اكنون بيا تا به محله ايشان برويم،مصعب‏ پذيرفت و بهمراه اسعد به محله سعد بن معاذ آمد و سر چاهى(كه‏معمولا محل اجتماع مردم بود)نشست و جمعى از نوجوانا ن‏گردش را گرفته و مصعب براى آنها قرآن مي خواند.اين خبربه گوش سعد بن معاذ رسيد و او شخصى را كه نامش‏«اسيد بن حضير»و از بزرگان قبيله(و دلاوران)ايشان‏بود. خواست و بدو گفت:خبر به من رسيده كه اسعد بن زراره ‏به محله ما آمده و جوانى قرشى را با خود آورده و جوانهاى محله ما را از راه بدر كرده اينك به نزد او برو و از اينكارش جلوگيرى كن.

«اسيد»حركت كرد و چون چشم اسعد به او افتاد به مصعبگفت: اين شخص مرد بزرگى است و اگر به آئين ما درآيد درپيشرفت كار ما تاثير بسيارى دارد،و چون اسيد به نزد آنها رسيد گفت: اى ابا امامة(لقب اسعد بوده)دائى تو مرا فرستاده ومى‏گويد:به محله ما نيا و جوانان ما را از راه بيرون نبر و از خشم‏ قبيله اوس بر جان خويش بيمناك باش...

طبق برخى از روايات يكسال از ماجراى اسلام ‏اسعد بن زراره گذشت موسم حج فرا رسيد و اسعد بن زراره با پنج‏تن و يا هفت تن ديگر از مردم يثرب به مكه آمد و رسول خدا را درعقبه ديدار كرده و به آنحضرت ايمان آوردند،كه در اسامى آنهااختلاف است،و نام جابر بن عبد الله و عوف بن حارث،ورافع بن مالك در آنها ديده شود.

و اينان پس از اين ماجرا به يثرب باز مى‏گردند و با نزديكان‏ خود در آن شهر موضوع را در ميان گذاشته و آنها را به اسلام دعوت مى‏كنند و جمعى را به دين اسلام در مى‏آورند.

سال بعد فرا مي رسد،و باز هم اسعد بن زراره با جمعى ديگر در موسم حج‏به مكه آمده و اين بار با نيرو و جسارت بيشترى نزدرسول خدا(ص)آمده و قرار ديدارى را با آنحضرت در عقبه‏گذاردند كه آنرا عقبه اولى مي نامند.

منبع : http://www.tarikheslam.com