+ نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۲ ساعت 18 توسط مسلم سخنی نوش آبادی
|
علی (ع) خوارج را چگونه توصیف میکرد؟
اولين خروج خوارج به زمان پيامبر (ص) باز مي گشت. آن هنگام كه ″هرقوص بن زهير و ″ذوالثديه″ به نحوه تقسيم غنايم توسط پيامبر اعتراض كردند: «عدالت كن!» و اينان از بزرگان خوارج بودند. در پاسخ، پيامبر (ص) فرمودند:«اگر عدالت نزد من نباشد در كجا خواهد بود؟»
پیامبر (ص) پیشاپیش نسبت به خطر این گروه هشدار داده بود و نشانه هایی نیز برای شناخت آن بیان فرمود؛ آن حضرت (ص) درباره خوارج فرمود: به زودى در امت من گروهی خوشگفتار و بدکردار پیدا خواهند شد، آنان مردم را به کتاب خداوند دعوت می کنند در حالی که خودشان هیچ خبرى از آن ندارند، قرآن را می خوانند ولی از خواندن آن سودى نخواهند برد، از دین بیرون می روند همان گونه که تیر از کمان خارج می گردد، آنان به طرف دین بر نخواهند گشت، همچنان که تیر به طرف تیرکش باز نمی گردد، اینها بدترین مخلوقات هستند، خوشا به حال آن کس که به دست این طائفه کشته گردد، و یا با آنان جنگ کند و آنها را بکشد، و کسى که این مردم را بکشد در نزد خداوند مقامش از آنها شایسته تر است، در این هنگام عرض کردند: یا رسول اللَّه! علامت این گونه مردمان چیست؟ فرمود: نشانه این جماعت سر تراشیدن است. این حدیث را انس بن مالک از حضرت رسول (ص) نقل کرده است.
علی درباره خوارج چه می گفت؟ ...
منبع: 1- طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدى، ص 33، (زندگانى چهارده معصوم (ع)) ، عطاردى، عزیز الله، ص 46 و 47، ناشر: اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1390 ق.
+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۲ ساعت 15 توسط مسلم سخنی نوش آبادی
|
پاسخ چند پرسش...
چرا به حضرت مریم (س) بتول گفته می شود؟
بتول از تبتل به معنای انقطاع است. به حضرت مریم بتول می گفتند چرا که هیچ همسری برای خود انتخاب نکرده است و اگر به بانوی اسلام حضرت فاطمه نیز بتول می گویند به خاطر آن است که او از زنان عصر خود از نظر اعمال و رفتار و معرفت الهی به حالت انقطاع الی الله رسیده بود.۱
نوح را چرا نوح نامیدند؟
اسم نوح (ع) عبد الغفار یا عبد الملک یا عبد الاعلی بوده و از این نظر لقب نوح به او داده شده است که سالیان دراز بر خویشتن یا بر قوم خود نوحه گری می کرد. ۲
منظور از ولیّ؟
اولیاء جمع ولی از ماده یلی به معنای عدم واسطه میان دو چیز و نزدیکی و پی در پی بودن آنهاست. به همین دلیل به هر چیز به هر چیزی که نسبت به دیگری نزدیکی داشته باشد خواه از نظر مکان یا زمان یا مقام ، ولی گفته می شود. ۳
تفاوت ضیاء و نور ؟
ضیاء به معنای نور ذاتی است ولی نور مفهوم اعمی دارد که ذاتی و عرضی را شامل می شود! به خاطر همین در قرآن خورشید را سراج یا ضیاء نامند ، چون نورش ذاتی است و ماه نور می خوانند چون روشنایی آن عرضی است.۴۴
تفاوت رحیم و رحمان و رووف؟
رووف محبت و لطف مخصوص در مورد فرمانبردران است در حالی که رحیم ،رحمت در مقابل گنهکاران است. و رحمان رحمت عامه خداوند برای همه موجودات است.۵
منابع:
۱- تفسیر نمونه ج ۲۵ ص ۱۸۳
۲- تفسیر نمونه ج ۵ ص ۹۹
۳- تفسیر نمونه ج ۸ ص ۴۰۸
۴- تفسیر نمونه ج ۸ ص ۲۸۲
۵- تفسیر نمونه ج ۸ ص ۲۶۰
ارسال مطلب : دبیر محترم جناب آقای جواد محمد زاده
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 12 توسط مسلم سخنی نوش آبادی
|
برزخ دریچه ای به بهشت و جهنم
در برزخ، آسمان هست و زمین هست چون عالَم صورت است، و موجودات و نفوس برزخیه اطلاع از دنیا دارند و از آسمانها و زمین مطلعند، البته حیات آنها در ملکوت آسمان و زمین است. و اما آن آیه مبارکه: «النارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوا وَ عَشِیا وَ یَوْمَ تَقُومُ الساعَةُ أَدْخِلُو´ا ءَالَ فِرْعَوْنَ أَشَد الْعَذَابِ؛ هر صبح و شام بر آتش عرضه می شوند و روزی که رستاخیز برپا شود (فرمان می رسد که) فرعونیان را در سخت ترین عذاب داخل کنید» (غافر/46) از چند جهت می توان از آن استفاده نمود که راجع به عالم برزخ است نه عالم قیامت کبری:
اول از عنوان "غُدُو و عَشی" زیرا همانطور که ذکر شد در قیامت کبری، روز و شب نیست.
دوم از عنوان یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا زیرا که معنایش اینست که مشرکین را عرضه بر آتش میدارند، و معنی عرضه آن نیست که در آتش می افکنند، بلکه آنست که ...
منبع: کتابخانه طهور ، http://www.tahoorkotob.com/page.php?pid=5391
+ نوشته شده در یکشنبه پنجم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 21 توسط مسلم سخنی نوش آبادی
|
نوروز ...
نوروز به معنای روز نو است و دراصطلاح رایج این مرز و بوم به نخستین روز فروردین و رسیدن آفتاب به برج حَمَل و آغاز بهار، نوروز گفته می شود.
عَنِ المُعَلَّی بنِ خُنَیسٍ عَن مَولانا الصّادِقِ(ع) فِی یَومِ النَّیرُوزِ قالَ: إذاکَانَ یَومُ النَّیروزِ فَاغتَسِل وَالبَس أنظَفَ ثِیابِکَ وَتَطَیَّب بِأطیَبِ طیبِک.....(وسائل الشیعه،جلد8،ص172)،
أنَّ یَومَ النَّیروزِ هُوَ الیومُ الَّذی أخَذَ فِیهِ النَّبِیُّ(ص) لِأمیرِالمومنینَ(ع) العَهد بِغدیرِخُمٍّ فَأَقَرُّوا لَهُ بِالوَلایَة ِفَطُوبَی لِمَن ثَبَت َعَلیها و الوَیلُ لِمَن نَکثَها ... فقال: یا مُعَلَّی أَتَعرفُ هَذَا الیَومَ؟ قُلت ُلا، لَکِنَّهُ یَومٌ یُعَظِّمُه ُالعَجَمُ یَتَبارَکُ فیه قال: کلّا و البَیت ِالعَتیقِ الَّذی بِبَطنِ مکَّةَ ما هَذَا الَیَومُ إلَّا لأمرٍ قَدیمٍ أُفَسِّرُه ُلک حتی تعلمه ... وَهُوَالیَومَ الَّذی حَمَلَ فیه رسلُ الله (ص)أمیرالمومنینَ(ع)مَنکِبَیهِ حتّی رَمَی أَصنامَ قُریشٍ مِن فَوقِ البیتِ الحَرامِ وَ هَشَّمَها (بحار الانوار،جلد56،ص119-120)
نوروز همان روزی است که پیامبر حضرت علی را در غدیرخم به مردم به عنوان امیرالمومنین معرفی کرد. شاید به جهت نزدیک بودن این روز با حادثه ی غدیر وولایت حضرت امیر مومنان باشد، چرا که براساس برخی محاسبات ریاضی و نجومی، جریان غدیر درسال دهم هجرت در روز بیست و هفت اسفند ماه بوده است پیامبر اکرم تا سه روز جهت بیعت گرفتن درسرزمین غدیر درنگ فرمودند پس نوروز سال دهم هجری همزمان باغدیر بود.
نوروز همان روزی است که رسول خدا(ص) حضرت علی رابردوش گرفت و بت های قریش را از بالای کعبه به زمین ریخت، یعنی روز پیراستن از آلودگی است.
گفتنی است برخی از سنت های خوب آن درشمار اموری است که اسلام به صورت کلی بر آنها تاکید دارد مانند نظافت و خانه تکانی، کمک به نیازمندان، صله ی رحم و دید و بازدید دوستان که بسا از این طریق کینه های دیرین زدوده می شوند ونیز از سنت های خوب آن روی آوردن به پاکی و طهارت معنوی است که مومنان با رفتن به اماکن مذهبی و زبارتگاه ها به ذکر ودعا می پردازند و دعای « یَا مُقلِّبَ القُلوب ِوالأبصَار یَامُدَبِّرَ الَّلیلِ وَالنَّهارِ ویَامُحَوِّلَ الحَولِ والاَحوال حَوِّل حَالَنا اِلی اَحسنِ الحال» ورد زبانشان است.
منبع: مفاتیح الحیاة(آیت الله جوادی آملی)صفحه 754
ارسال مطلب : دبیر محترم سرکار خانم اعظم صانعی
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 18 توسط مسلم سخنی نوش آبادی
|
سيرة النبي محمد (ص)
|
إسمُه ونسبُه (صلى الله عليه وآله) إسمه الشريف محمد بن عبد الله بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصي بن كلاب، وينتهي نسبه الشريف إلى النبي إبراهيم (عليه السلام). أُمُّهُ (صلى الله عليه وآله) آمنة بنت وهب بن عبد مناف بن زهرة بن كلاب. كُنيتُه (صلى الله عليه وآله) أبو القاسم، وأبو إبراهيم. ألقابُه (صلى الله عليه وآله) إن من ألقابه هو: المصطفى، وله (صلى الله عليه وآله) أسماء وردت في القرآن الكريم مثل : خاتم النبيين ، الأمِّي ، المُزَّمِّل ، المُدَّثِر ، النذير ، المُبين ، الكريم ، النور ، النعمة ، الرحمة ، العبد ، الرؤوف ، الرحيم ، الشاهد ، المبشر ، النذير ، الداعي ، وغيرها. تاريخ ولادتِه (صلى الله عليه وآله) وُلد النبي محمد (صلى الله عليه وآله) في (17) ربيع الأول ، في عام الفيل (571 م) على المشهور بين الشيعة.و قيل في (12) ربيع الأول، في العام المذكور - عام الفيل. محل ولادته (صلى الله عليه وآله) مكة المكرمة. مبعثُه (صلى الله عليه وآله) بعث (صلى الله عليه وآله) بمكة في (27) رجب ، بعد أن بلغ عمره الشريف (40) سنة. تعاليمُه (صلى الله عليه وآله) جاء (صلى الله عليه وآله) بالمساواة بين جميع الخلق ، وبالأخوَّة ، والعفو العام عمَّن دخل في الإسلام ، ثم سنَّ شريعةً باهرةً ، وقانوناً عادلاً ، تلقَّاه عن الله عزَّ وجل ثم تَلقَّاه المسلمون منه. زوجاتهُ (صلى الله عليه وآله) ... . ![]() |
+ نوشته شده در شنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 10 توسط مسلم سخنی نوش آبادی
|
مطالب خواندنی از گروه عربی استان
مُقتَطَفُ الامثال و الحکم العربیة
گلچینی از قواعد صرف و نحو عربی
متن درس الربیعُ و الأطفالُ به صورت شعر
منبع: گروه عربی استان اصفهان ؛ http://etu.isfedu.org/Default.aspx?tabid=327
+ نوشته شده در شنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 9 توسط مسلم سخنی نوش آبادی
|
شاهراه مرگ
سلیمان نبى(ع) را فرزندى بود نیك سیرت و با جمال. در كودكى درگذشت و پدر را در ماتم خود گذاشت. سلیمان، سخت رنجور شد و مدّتى در غم او مىسوخت.
روزى دو مرد نزد او آمدند و گفتند: «اى پیامبر خدا! میان ما نزاعى افتاده است. خواهیم كه حُكم كنى و ظالم را كیفر دهى و مظلوم را غرامت بستانى».
سلیمان گفت: «نزاع خود بگویید».
یكى گفت: «من در زمین، تخم افكندم تا برویَد و برگ و بار دهد. این مرد بیامد و پاى بر آن گذاشت و تخم را تباه كرد».
آن دیگر گفت: «وى، بذر در شاهراه افكنده بود و چون از چپ و راست، راه نبود، من پا بر آن نهادم و گذشتم».
سلیمان گفت: «تو این قدر نمىدانى كه تخم در شاهراه نمىافكنند كه از روندگان، خالى نیست».
همان دم، مرد به سلیمان گفت: «تو نیز اینقدر نمىدانى كه آدمى به شاهراهِ مرگ است و چندان نگذرد كه مرگ بر او پاى خواهد نهاد، كه به مرگ پسر، جامه ماتم پوشیدهاى؟».
سلیمان دانست كه آن دو مرد، فرشتگان خدایند كه به تعلیم و تربیت او آمدهاند. پس توبه كرد و استغفار گفت.
منبع: كیمیاى سعادت، محمّد غزالى، ج 2، ص 383
+ نوشته شده در شنبه نوزدهم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 10 توسط مسلم سخنی نوش آبادی
|
پاسخ به 4 پرسش دانش آموزان راهنمایی
+ نوشته شده در شنبه دوازدهم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 7 توسط مسلم سخنی نوش آبادی
|
روایت بوی سیب...
روزي امام حسن و امام حسين عليهمالسلام به حضور پيامبر رسيدند، در حالي که جبرئيل هم نزد رسول خدا بود ... ديدند که در دست جبرئيل يک سيب، يک گلابي و به نقلی (به) و يک انار است. آنها را به «حسنين» داد. آن دو خوشحال شدند و با شتاب نزد پيامبر دويدند. پيامبر آنها را گرفت و بوييد و فرمود: ببريد نزد پدر و مادرتان. آن دو نيز چنان کردند. ميوهها را نخوردند تا آنکه پيامبر (ص) هم نزد آنان رفت و همگي از آنها خوردند، ولي هر چه ميخوردند، ميوهها باز باقي بود تا آنکه پيامبر از دنيا رفت.
امام حسين عليهالسلام نقل ميکند که در ايام حيات مادرمان فاطمه عليهاسلام تغييري در ميوهها پيش نيامد، تا آنکه او ازدنيا رفت، انار ناپديد شد و سيب و گلابي مانده بود.
با شهادت پدرم علي عليهالسلام گلابي هم ناپديد شد و سيب به همان حالت باقي ماند. امام حسن(ع) مسموم و شهيد شد و سيب همچنان باقي بود تا روزي که (در کربلا) آب را به روي ما بستند. من هر گاه تشنه ميشدم آن را ميبوييدم، سوز عطش من تسکين مييافت. چون تشنگيام شدت يافت، بر آن دندان زدم و ديگر به مرگ يقين پيدا کرده بودم.
امام سجاد عليهالسلام ميفرمايد: اين سخن را پدرم يک ساعت قبل از شهادتش فرمود. چون شهيد شد، بوي سيب در قتلگاه به مشام ميرسيد. دنبال آن گشتيم و اثري از سيب نبود، ولي بوي آن پس از حسين عليه السلام باقي بود. قبر او را زيارت کردم و ديدم بوي آن سيب از قبر او به مشام ميرسد. پس هر يک از شيعيان ما که زيارت ميکنند، اگر بخواهند آن را بشنوند، هنگام سحر در پي زيارت بروند، که اگر مخلص باشند، بوي آن سيب را استشمام ميکنند.
منابع:۱- «بحارالانوار» ج 43 ، صفحه 289 ۲- «مناقب» ج 3 ، صفحه 391 ۳- سایت خبرگزاری مهر
+ نوشته شده در شنبه هفتم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 18 توسط مسلم سخنی نوش آبادی
|
موعظه به هارون الرشید
روزی واعظی بر هارون الرشید وارد شد،هارون به او گفت : مرا اندرزی ده . واعظ گفت : هرگاه در جایی که آب یافت نشود،سخت تشنه شوی تا چه مبلغ حاضری شربت آبی خریداری کنی ؟ هارون گفت : به نصف ملک خودم . واعظ گفت : اگر مجرای بول تو بسته شود چه مبلغ حاضری خرج کنی تا معالجه شوی و از تو بول بیرون آید ؟ گفت : به نصف دیگر ملکم .
واعظ گفت : پس باید تو را فریب ندهد ملکی که نصف آن ارزش شربت آبی باشد که بخوری و نصف دیگرش برای بیرون آمدن قطره بول !!
منبع: کتاب قلب سلیم ص ۴۵۳ از شهید دستغیب.
+ نوشته شده در شنبه هفتم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 10 توسط مسلم سخنی نوش آبادی
|
داستانی از معامله بهلول با ابو حنیفة
روزی ابوحنیفه در محضر اصحابش گفت: جعفر بن محمد الصادق (ع) کلماتی گفته که مرا به شگفتی آورده است!!!
او می گوید: خداوند در دنیا و آخرت دیده نمی شود چگونه می شود، چیزی موجود باشد و دیده نشود؟
و شیطان در قیامت به آتش می سوزد و حال آن که، شیطان از آتش است و شی ء به چیزی که از آن آفریده شده است، مغذب نمی شود .
و کارهای بندگان مستند به خود آنها است و حال آن که در قرآن است که تمام افعال مستند به خداوند است .
بهلول در مجلس حاضر بود . کلوخی برداشت و بر سر ابوحنیفه زد . سرش شکست و خون جاری شد . او فرار کرد . ابوحنیفه به حاکم وقت شکایت برد، بهلول را حاضر کردند و سبب این کار را از او پرسیدند .
گفت: ابو حنیفه به امام صادق (ع) در سه مساله ایراد کرد و من با این کلوخ، که بر سرش زدم، جواب هر سه ایرادش را دادم: یکی این که می گوید: نمی شود چیزی موجود باشد و دیده نشود، اکنون مدعی است من سرش را به درد آوردم . خوب درد سرش را نشانم دهد و چون دیده نمی شود معلوم می شود دروغ می گوید، و دردی در کار نسیت . دیگر آن که، می گوید: چون شیطان از آتش آفریده شده است، پس با آتش نمی سوزد . این کلوخ از خاک است و ابوحنیفه هم از خاک آفریده شده است . پس این کلوخ نباید او را آزاری برساند . و نیز می گوید: بشر در کارهایش اختیاری ندارد و مجبور است، پس این شکستن سر هم کار خداست نه من ; پس چرا از من شکایت می کند؟ از این رو، حاکم بهلول را آزاد کرد .
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه http://www.hawzah.net
+ نوشته شده در شنبه هفتم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 10 توسط مسلم سخنی نوش آبادی
|
معنای برخی واژه های قرآنی
۱- کلمه یأس، ناامیدی در قلب و ناامیدی ازخیر است اما قَنوط ناامیدی از رحمت و اظهار آن در چهره است.
۲- کلمه کأس به معنی ظرف پر و لبریز می باشد و به ظرف خالی قدح گفته می شود.
۳- کلمه وَیحٌ برای تحذیر و بر حذر داشتن از کار ناپسند به کار می رود اما وَیلٌ برای کار ناپسند تحقیر کردن و ویسٌ برای تأسف از کاری است.۱
۴- کلمه أیکه به معنای درخت و اصحاب الأیکه قوم حضرت شعیب در سرزمین پر از درخت میان حجاز و شام زندگی می کرده اند.۲
۵- کلمه جواد به معنای اسب است به خاطر بخشندگی در حرکت سریع او . انسان را جواد گویند به خاطر بخشندگی در مال.
۶- فرات به معنی آب در نهایت پاکی را گویند و به آب گوارایی که به راحتی از گلو پایین می رود، سائغ و به آب تلخی که گلو را می سوزاند اُجاج گویند.
۷- کلمه جُدَد جمع جُدَّ به معنی جاده و طریق می باشد۳.
۸- کلمه غرابیب جمع غربیب به معنی سیاهی پر رنگ است و به کلاغ هم به دلیل سیاهی زیاد آن غُراب گویند.۴
۹- کلمه کُرسی به معنی تخت پایه کوتاه می باشد که سلاطین در مواقع عادی از آن استفاده می کرده اند. اما عرش تخت پایه بلند را گویند که سلاطین برای جلسات رسمی از آن استفاده می کنند.
۱۰- کلمه یثرب از ماده ثرب به معنی ملامت کردن و ناخوشی است که اعراب بیابانی چون با آب و هوای یثرب که معتدل بوده سازگاری نداشته اند این سرزمین را یثرب نام نهاده اند. یعنی جایی که آب و هوای خوب و مطلوبی ندارد !!! نامهای دیگر شهر یثرب مدینه، طیبة، محبوبة، طابة، مرحومة ، سکینة ، قاصمة و... است .۵
منبع: ۱- تفسیر نمونه ۲- تفسیر نمونه ج ۱۹ ص ۱۲۰ ۳- تفسیر نمونه آیه ۲۷ سوره فاطر
۴- تفسیر نمونه ج ۱۸ ص ۲۶۴ ۵- تفسیر المیزان ج ۸ ص ۳۴۶ به نقل از سید مرتضی
+ نوشته شده در شنبه هفتم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 9 توسط مسلم سخنی نوش آبادی
|
نكاتي پيرامون فن ترجمه
1- ماضي مطلق (ساده): وَعَدَ: (وعده داد) نَصَرَ: (ياري كرد)
طرز منفي كردن ماضي مطلق: ما+ فعل ماضي= ماضي منفي مانند: ماجَلَسَ: ننشست
لم+فعل مضارع= ماضي منفي ساده مانند: لم يَجلِس: ننشست
2- ماضي استمراري : مي+ماضي مطلق= مانند (مي رفت). طرز ساخت ماضي استمراري در زبان عربي :
كانَ(مشتقات آن)+فعل مضارع=ماضي استمراري ، مانند:كانَ يَذهَبُ:( مي رفت ) كُنتَ تذهبُ:مي رفتي
طرز منفي كردن ماضي استمراري:
ما+كان(مشتقات آن)+فعل مضارع مانند:ماكان يذهبُ: نمي رفت.
كان(مشتقات آن)+لا+فعل مضارع مانند: كان لا يذهبُ: نمي رفت.
3- ماضي بعيد: طرز ساخت در فارسي: صفت مفعولي فعل مورد نظر+ ماضي مطلق«بودن»: نوشته بودم و...
طرز ساخت در عربي: كان(مشتقات آن)+ قد+ فعل ماضي= ماضي بعيد ، مانند: كانَ قَد شاهَدَ=مشاهده كرده بود.
كان(مشتقات آن)+ فعل ماضي = ماضي بعيد مانند: كُنتُ شاهدتُ: مشاهده كرده بودم.
طرز منفي كردن ماضي بعيد: ما+كان + قد + فعل ماضي مانند:ما كان قد شاهد : مشاهده نكرده بود.
4-ماضي نقلي: فعلي كه در گذشته آغاز شده اما اثرش تا كنون باقي است، مانند: رفته ام، رفته اي و....
طرز ساخت در زبان عربي: قد + فعل ماضي مطلق= ماضي مطلق مانند: قَد ذهبتُ: رفته ام
نكته: بايد توجه داشت كه «قد» هميشه فعل ماضي را نقلي نمي كند بلكه گاهي تنها براي تكيه كلام بكار مي رود.
طرز منفي كردن ماضي نقلي: لمّا+ فعل مضارع= ماضي نقلي منفي (لمّا يُشاهِد: هنوز مشاهده نكرده است)
نكته: «لمّا»و «لمّا» که بر سر فعل مضارع می آیند معنی فعل را به منفی ماضی تبدیل می کنند، مانند : لَمّا یَذهَب یعنی هنوز نرفته است و لَم یَذهَب یعنی نرفت. ( مضارع منفی به لم و لمّا را فعل جحد گویند)
5-مضارع التزامي: بر وقوع فعل همراه با شك و ترديد و آرزو دلالت مي كتد. مانند: شايد بروم
توجه: مضارع التزامي علامتش در زبان عربي «فتحه» در پايان فعل و يا حذف «ن» از آخر صيغه هايي كه به نون اعراب ختم مي شوند.(بغير از دو صيغه جمع مؤنث) و به همين سبب در دستور زبان عربي در باب فعل مضارع منصوب گفته شده است. بنابراين مي توان گفت كه ادوات نصب مانند:«أن-كي-لكي-حتي-لـَ» فعل مضارع را غالبا به مضارع التزامي فارسي تيديل مي كنند.
مانند: أن يَكتُبَ: (كه بنويسد) كَي يذهَبوا( تا بروند) ، بنابراين: ادوات ناصبه+فعل مضارع=مضارع التزامي
نكته: بايد توجه داشت حرف ناصبه «لَن» معناي فعل مضارع را غالبا به مستقبل منفي تبديل مي كند.
مانند : لَن يذهبَ : (نخواهد رفت) لَن تَنالوا : (نخواهيد رسيد)
نكته: همچنين حرف امر«لِ» نيز فعل مضارع را مضارع التزامي مي كند. مانند: لِيَكتُب: (بايد بنويسد)
6-فعل مختصّ حال : طرز ساخت در زبان عربي: لَ + فعل مضارع = مضارع حال . این فعل فقط مختص زمان حال می شود . مانند: لَیَأکُلُ یعنی، دارد می خورد.
۷- مستقبل: اين فعل بر انجام كاري در آينده دلالت مي كند. «خواهم نوشت»
طرز ساخت در زبان عربي: س (آینده نزدیک) يا سوف( آینده دور) +فعل مضارع= مستقبل ، مانند:سوف نكتب:خواهيم نوشت. سَنكتُبُ: بزودي خواهيم نوشت.
طرز منفي كردن مضارع مستقبل: لَن+فعل مضارع ، مانند: لَن نكتبُ: (هرگز نخواهيم نوشت)
7-طرز منفي كردن فعل أمر (فعل نهی) : لا(جازم)+فعل مضارع=امر منفي ، مانند: لاتجلس: ننشين.
نكته: فعل ماضي را معمولا با «ما» و فعل مضارع را با «لا» و فعل مستقبل را با «لَن» منفي مي كنند.
مانند: ماعَرَفَك:(تو را نشناخت) ، لايَعرِفُك:(تو را نمي شناسد) ، لَن يَعرِفُك:(هرگز تو را نخواهد شناخت)
توجّه توجّه
فعل ماضی معمولاً با حرف نفی «ما» منفی می شود، اما اگر دو فعل ماضی پشت سر هم در یک جمله بیایند با «لا» منفی می شود مانند: فلا صَدّقَ و لا صَلّی یعنی تصدیق نکرد و نماز نخواند.
فعل مضارع معمولاً با حرف نفی «لا» منفی می شود، و می تواند با حرف «ما» هم منفی شود. اگر فعل مضارع با ما منفی شود فقط نفی از زمان حال می کند و اگر با لا منفی شود نفی از آینده نیز می کند. مانند:
اَنا ما اُدَخِّنُ یعنی من الان سیگار نمی کشم و اَنا لا اُدَخِّن یعنی من کلاً سیگار نمی کشم.
منابع:
۱-کتاب صرف ساده، موسسه انتشارات دار العلم قم
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۱ ساعت 13 توسط مسلم سخنی نوش آبادی
|
جدیدترین و مهمترین اصطلاحات کامپیوتر به زبان عربی
وبلاگ:المدونه case: غطاء الحاسوب
خواننده لوح فشرده: قارئه الأقراص data :المعلومات
pin:رمز icon : آیقونه
سایت یا وبگاه : الموقع Insert :إدراج
keyboard :لوحه مفاتیح کلیک کن :اِضغَط – اکبس
یوزر:اسم المستخدم یک کلیک :کبسه واحده
هاردکامپیوتر :القرص الصلب نصب شده روی کامپیوتر :مثَبَّت علی الکمبیوتر
نصب برنامه:نصب البرنامج – تثبیت البرنامج مانیتور-صفحه کامپیوتر:الشاشه
میکروفون:المایک ماوس:الفاره
فلش:الفلاشه-فلاش للتخزین کد و رمز:الشفره
صفحه قبلی: السابق صفحه بعدی: اللاحق-التالی
سخت افزار:قِطَعَ الکمبیوتر سایتهای فیلترشده:المواقع المحجوبه
دوربین،وبکم،وب: الکام- الکامیرا ارسال ایمیل : إرسال الایمیل،إرسال البرید الالکترونی
منبع: http://adel-ashkboos.mihanblog.com
+ نوشته شده در یکشنبه هفدهم دی ۱۳۹۱ ساعت 8 توسط مسلم سخنی نوش آبادی
|